در شهری که آن قدر به برخی مجرمان سابقه دار رو داده شده که قمه کشیدن بر روی مردم در روز روشن را راه کسب درآمد خود قرار دادهاند، هفت ماه است که پسرک ده سالۀ باغیرتی که با واکس زدن کفشهای عابران، نان حلالی برای خانواده میآورده، مفقود شده است.
جامعه اسلامی ما تازه پس از هفت ماه، از گم شدن این کودک معصوم مطلع میشود. چرا؟ چون ادارۀ آگاهی پس از «دویست روز» به بن بست کامل رسیده است و «با بررسی به عمل آمده از مراکز بهزیستی، کلانتری ها، پزشکی قانونی و همچنین بیمارستانها هیچگونه اطلاعات قابل بهره برداری در اختیار ادارۀ یازدهم آگاهی قرار نگرفت» (ایسنا، 10 دی 91). البته در این مرحله هم استمداد از مردم برای یافتن فرد گمشده قاعدۀ ادارۀ آگاهی ما نیست بلکه به گفته معاون این اداره «با توجه به "درخواستهای مکرر خانوادۀ فقدانی"، دستور انتشار تصویر وی جهت شناسایی صادر شده است»؛ اقدامی که بیشتر به خالی نبودن عریضه میماند تا راه حل جدی.
کاراگاهان خود بهتر میدانند که استمداد از مردم و انتشار عکس فرد گمشده در چند روز اول پس از وقوع حادثه بسیار مهم و حیاتی است چرا که احتمال نقل و انتقال فرد گمشده در روزهای اول بسیار بیشتر است و مهمتر از آن، مردمی که احیانا او را در محله، خیابان، بیابان، پمپ بنزین یا هر جای دیگری دیده باشند هنوز تصویری از او در حافظۀ کوتاه مدت خود دارند. اما به دلایلی این مجوز به ادارۀ آگاهی ما داده نمیشود که طبق رویۀ مرسوم در برخی کشورها حداکثر پس از بیست و چهار ساعت جستجوی ناموفق اولیه، از طریق رسانهها از مردم استمداد جوید.
برای آنکه ببینیم نیروی عظیم مردم در برقراری امنیت چگونه در کشور ما به فراموشی سپرده شده است با پوزش از خوانندگانی که مقالۀ چهار سال پیش بنده را قبلا ملاحظه کردهاند بخشی از آن را که مربوط به گمشدگان است عینا در اینجا آورده و سپس به ادامه مطلب میپردازم:
«برخلاف بسياري از کشورها، در ايران برقراري امنيت وظيفه «پليس» تلقي ميشود نه «پليس و مردم». مردم نقش معيني در مقابله با ناامني ندارند؛ همکاري آنان در تأمين امنيت صرفا" در حد رعايت اقدامات احتياطي است مثل استفاده از قفلهاي مناسب و يا سوار نشدن بانوان در خودروهاي شخصي؛ گويي از مردم فقط همين احتياطها برمي آيد و بس، در حالي که در جوامع امروزی ايجاد امنيت يک «امر جمعي» است يعني «پليس و مردم به کمک هم» امنيت را برقرار ميکنند. اين مطلب نياز به توضيح دارد:
چه شده است که در تصوير زير تابلويي که براي دادن اطلاعات راهنمايي و رانندگي و ترافيک راهها تعبيه شده، به يک باره از رانندگان ميخواهد که به راديو گوش کنند؟
کودکي ناپديد شده است. در واقع کودک از يک خانواده ناپديد و يا ربوده نشده، بلکه از همۀ جامعه گرفته شده است و بنابراين هر کس تلاش ميکند به سهم خود در پيدا کردن او کمک کند. در اينجا این فقط مادر و پدر نیستند که در مقابل مأمور کلانتري ضجه ميزنند؛ همه شهر به تکاپو ميافتد. پرونده در کشوي آگاهي نيست، در مقابل چشمان همه مردم است.
اگر مشخصات خودرو رباينده کودک و يا يک مجرم فراري در دسترس باشد، به هر صورت ممکن به اطلاع مردم رسانده ميشود. با اعلام شماره خودرو مجرم از طريق اين تابلوها و نيز در رسانهها، شهر با تمام کوچه پس کوچههايش به کمک مردم يکباره تحت نظر قرار ميگيرد.
به جاي صدها چشم گشتهاي پليس و آگاهي، چند صد هزار چشم به کمک گرفته ميشود. حتي زدن بنزين فرصتي است براي درخواست کمک از مردم. بر روي نمايشگرهاي تبليغاتي پمپ بنزين عکس کودک ناپديد شده يا مجرم فراري به نمايش در ميآيد. اين شخص را نديده ايد؟
وقتي فردي ناپديد يا ربوده ميشود داوطلبان مردمي با تجمع در مراکز پليس در جريان جزئيات بيشتري قرار گرفته و با توجه به مورد، روش مناسب جستجو را از پليس ميآموزند.
اين افراد حاضرند ساعتها و روزها وجب به وجب منطقه را بگردند تا بلکه اثري از فرد مفقود يا ربوده شده بيابند ولو دکمهاي که ممکن است از پيراهنش افتاده باشد. اين جستجوها تا زمان درخواست پليس ادامه مييابد.
در پشت پاکت قبضهاي آب و برق و تلفن که به درب منازل ارسال ميشود، عکس مجرمان فراري و يا کودکان گمشدهاي است که تلاشها براي پيداکردن آنان بينتيجه بوده است. اما نبايد نااميد بود و بايد از هر روش ممکن براي تأمين امنيت از خود مردم کمک گرفت. اگر فرد ناپديد شده يا مجرم فراري در قيد حيات باشد در ميان همين مردم است.
وقتي از تابلو بزرگراه و نمايشگر تبليغاتي پمپ بنزين و پاکت قبض آب و برق چنين در جهت افزايش امنيت استفاده ميشود ميتوان حدس زد که از راديو و تلويزيون با برد بي نظير آن چگونه بهره گرفته ميشود.
اینکه برای پیدا کردن گمشده یا دستگیری مجرم و بالا بردن امنیت باید اطلاع رسانی صورت گیرد نیاز به دوره دیدن در اف. بی. آی. یا دانشگاه نیروی انتظامی ندارد. در جریان تعرضهای فردی به نام بیجه به 22 کودک، مردم مظلوم پاکدشت که از وجود چنین تعرضهایی در محله خود از ناحیه نیروی انتظامی بی خبر گذاشته شده بودند خود با خبردار شدن از چند مورد به اطلاع رسانی محلی پرداخته بودند.
بنده به سهم خود دستم به هر مقامی که رسیده دربارۀ کم توجهی به نقش مردم در برقراری امنیت از جمله بی تفاوتی رسانۀ ملی نسبت به گمشدگان سخن گفته ام. لااقل پنج بار در جلسات حضوری برای اختصاص چند دقیقه به پخش تصاویر گمشدگان، به مدیران محترم صدا و سیما تقریبا التماس کرده ام ولی به جایی نرسیده است. بعدها فهمیدم چه بسا مدیران رسانه ملی نیز بی تقصیر باشند چرا که از یکی از مقامات رسانه ملی این سخن شگفت آور را شنیدم که: «اگر تصویر گمشدگان را پخش کنیم متهم به سیاه نمایی میشویم و جلوی کار گرفته میشود!».
اگر چنین باشد باید افسوس خورد که چه کج اندیشیهایی بر سیاستگذاری رسانه ملی و غیر رسانه ملی حاکم است و برای تزریق آرامش مصنوعی به جامعه چه بیباکانه مردم را ناخواسته در چنگال زورگیر و آدم ربا و متجاوز گرفتار میکنند.
گم شدن عدهای در کشور چند ده میلیونی در طول سال به دلایل مختلف میتواند اتفاق بیفتد. طبق آمار باورنکردنی که در اردیبهشت امسال اعلام شد در انگلستان هر ساله حدود 140 هزار کودک (هر سه دقیقه یک کودک) مفقود میشود در حالی که آمار گمشدگان در کشور ما طبق برخی آمار اعلام شده به مراتب از این تعداد کمتر است. آیا اگر از گمشدگان سخن نگوییم کشور در نظر مردم گلستان خواهد شد؟
نباید اشتباه کرد؛ مشارکت ندادن مردم در پیداکردن گمشدگان و یا دستگیری مجرمان از سوی اداره آگاهی، از ناآگاهی و یا سوء نیت نیست. در برنامه شوک دیده ایم که مأموران آگاهی چگونه برای دستگیری سارقان مسلح از جان مایه میگذارند. (از شجاعتها و فداکاریهای مأموران اداره آگاهی و سایر خدومان در نیروی انتظامی هرگز قدردانی لازم نشده است). کسانی که برای امنیت مردم چنین خود را به آب و آتش میزنند چرا باید از مشارکت دادن مردم در تأمین امنیت که اتفاقا کار را بر نیروی انتظامی راحت تر میکند دریغ داشته باشند. اشکال در جای دیگر است.
اشکال در اینجاست که برخی سیاستهای نانوشته که نیروی انتظامی، رسانه ملی و قوه قضاییه از آن پیروی میکنند بیش از آنکه بر اساس واقع نمایی و نفع مردم تنظیم شده باشد بر اساس سفیدنمایی و چهره سازی برای دشمنان تنظیم شده است. اینجاست که امنیت مردم ناخواسته به قربانگاه میرود.
با تأسف بسیار همین سیاستهاست که باعث شده پخش فیلم زورگیری اخیر مورد انتقاد مقامات عالیرتبه نیروی انتظامی قرار بگیرد. پخش این فیلمها برای آخرت مسئولان و امنیت مردم یک ضرورت است. به اذعان همین مقامات، پخش فیلم زورگیری اخیر نهایتا به کاهش ناگهانی پنجاه درصدی آمار زورگیری ولو در یک مقطع منجر شد. بنابراین این سخن جانشین فرمانده نیروی انتظامی را که «این فیلم میتوانست به پلیس و به واحدهای مسئول کمک کند اما در حقیقت به مجرمان کمک کرد و باعث متواری شدن آنان و به زحمت انداختن پلیس برای دستگیری این افراد شد» یا باید یک شوخی تلقی کرد و یا یک مغالطه آشکار.
تأسف بارتر اینکه این فرمانده محترم به جای آنکه از جایزه برای پخش کنندگان فیلمی سخن بگوید که خطر مواجهه مردم بی پناه با قمه کشان را یکباره پنجاه درصد کاهش دادند تلویحا برای عاملان پخش فیلم اخیر ـ و قاعدتا پخش کنندگان فیلمهای دیگر در آینده ـ خط و نشان میکشد: «پلیس این موضوع را که گروهی باعث فرار این افراد شدند، پیگیری میکند» (سایت پلیس، 25 آذر 91). باید پرسید وظیفه اصلی پلیس بالابردن امنیت جامعه است یا رکوردزنی در زمان صرف شده برای دستگیری مجرم؟! اگر هم دغدغه اصلی، دستگیری هر چه سریعتر مجرمان است چرا پلیس ما بر خلاف اکثر کشورها سایتی که عکسهای مجرمان خطرناک را همراه با تعیین جایزههای کلان منتشر میکند راهاندازی نکرده است؟
دلایلی که برای جلوگیری از پخش این فیلمها ذکر کرده و میکنند امر تازهای نیست و در مقالۀ فوق الذکر پاسخ گفته ام. مهمترین دلیل ارائه شده این است که رسانهای کردن جرائم آرامش روانی مردم را از بین میبرد. به بیان ساده حاصل راهکارشان این است – گر چه خود متوجه نیستند و قطعا با آن مخالفند – که بگذارید کودکان بیشتری ربوده شوند، مردم بیشتری در زورگیریها خفت شوند، زنان و دختران بیشتری مورد تجاوز قرار گیرند، اسیدهای بیشتری بر صورتها پاشیده شود اما در عوض خاطر جامعه آسوده باشد!
واقعا چه شده است که با اینکه میدانند رسانهای نکردن جرائم آدم ربایی، زور گیری، تجاوز و ... باعث چندین برابر شدن آمار آن میشود به یکباره آرامش روانی مردم از به باد رفتن ناموسشان، آسودگی ذهنی مردم از قمه خوردنشان، و راحتی خیال مردم از ربوده شدنشان مهمتر میشود!؟
اتفاقا طبق فرمایش پیامبر (ص) این ویژگی جامعه اسلامی است که افراد نسبت به مشکلات دیگران بی تفاوت نیستند و مانند اعضای بدن، وقتی عضوی به درد میآید، سایر اعضاء با تب و بی خوابی با او همراهی میکنند (مثل المؤمنین فی تواددهم و تراحمهم کمثل الجسد اذا اشتکی بعض تداعی له سائر اعضاء جسده بالحمی و السهر (جامع الصغیر ، ج / 2 ص 155)).
مسئولان محترم خود بهتر میدانند که بدون رسانهای شدن جرایم ـ که البته باید با تدبیر و کنترل صورت پذیرد ـ مجرمان سابقهدار برای چندمین بار آزاد میشوند، با برخی پروندههای دهشت بار برخورد لازم صورت نمیگیرد، مسئولان بالای قضایی و انتظامی عکس العمل لازم را نشان نمیدهند و اراذل و اوباش هم هر روز وقیحانه تر از روز قبل عمل میکنند.
در یک مورد که در صفحات حوادث روزنامهها منعکس شد فردی پس از مشاهده قمه بلافاصله موبایل و کیفش را تحویل داد و عاجزانه از زورگیر تقاضا کرد که فقط مدارکش را به او بازگرداند. همین درخواست نابجا! باعث شد زورگیر شرور، بنزین به صورت قربانی پاشیده و بلافاصله به صورت او کبریت بکشد. وقاحت را تا کجا رساندهاند! ریشه این وقاحت و فضاحت را – بر خلاف برخی سرقتهای معمولی - نمیتوان به فقر نسبت داد؛ باید در عکس العملهای نشان داده نشده و اطلاع رسانیهای انجام نشده قضایی و انتظامی جستجو کرد.
سرنوشت احمد کوچک ما، واکسی خیابان هاشمی تهران با دستهای کوچکش به ناکجاآباد رسیده است. با اصلاح سیاستهای اطلاع رسانی نیروی انتظامی، رسانه ملی و قوه قضاییه میتوان آمار گمشدگان، ربوده شدگان، قربانیان تعرض، اسیدپاشی، زورگیری و .. را به شدت کاهش داد. شرط اساسی آن است که ظاهرسازی را کنار گذاشته از منعکس کردن واقعیتهای جامعه به مردم نهراسیم. در جامعه ما مشکلات امنیت مردم جز با مشارکت فعال آنان حل نخواهد شد و تنها با اطلاع رسانی به موقع، صداقت و جلب اعتماد آنان میتوان مردم را به صحنه آورد.
در پایان امیدوارم که خوانندگان محترم از دعایی خالصانه برای پیدا شدن احمد و احمدها دریغ نورزند؛ انه قریب مجیب!
نظرات شما عزیزان: